English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (6295 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
throw to the wolves <idiom> U به دهان گرگ انداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
blurt U از دهان بیرون انداختن
slobber U دهان را اب انداختن
slobbered U دهان را اب انداختن
slobbering U دهان را اب انداختن
slobbers U دهان را اب انداختن
jump into the lion's mouth <idiom> U خود را توی دهان افعی انداختن
Other Matches
slaver U گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
slaver U اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
rictus U گشادی دهان چاک دهان پرندگان
To pass the news by word of mouth . U خبری را در دهان به دهان پخش کردن
stomal U دهان دار وابسته به دهان
kiss of life U تنفس مصنوعی دهان به دهان
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
expired air method U روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
bring down U به زمین انداختن حریف انداختن شکار
jeopard U بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrified U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies U بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
astomatous U بی دهان
puss U دهان
gob U دهان
jib U دهان
potato box U دهان
jibbed U دهان
polystomatous U دهان
spittle U اب دهان
polystome U دهان
slobbered U اب دهان
jibs U دهان
astomatal U بی دهان
chops U دهان
jibbing U دهان
slobber U اب دهان
mouth U دهان
slobbering U اب دهان
mouthing U دهان
saliva U اب دهان
OS U دهان
mouths U دهان
slobbers U اب دهان
unmuffle U دهان
mouthed U دهان
gobs U دهان
cyclostomate U دهان گرد
stomatology U دهان پزشکی
mouthwashes U دهان شویه
rictus U چاک دهان
mouthwash U دهان شویه
scolds U ادم بد دهان
stomatous U دهان دار
mouthing U در دهان گذاشتن
microstomous U کوچک دهان
mouth U در دهان گذاشتن
mouthed U در دهان گذاشتن
oral U از راه دهان
mum's the word <idiom> U دهان قرص
reeked U بخار دهان
mouths U در دهان گذاشتن
reek U بخار دهان
peroral U از راه دهان
throat U صدا دهان
throats U صدا دهان
astomatal U فاقد دهان
mouthy U دهان دار
neb U پوزه دهان
openmouthed U دهان باز
stomatitis U ورم دهان
stomatic U شبیه دهان
stoma U شکاف دهان
stomatal U وابسته به دهان
stomatal U دهان دار
orals U از راه دهان
fomalhaut U دهان ماهی
reeking U بخار دهان
reeks U بخار دهان
gags U دهان باز کن
gagged U دهان باز کن
gagging U دهان باز کن
insalivate U اب دهان زدن به
gag U دهان باز کن
palate U سقف دهان
fetid U گند دهان
halitosis U گند دهان
to shut up U دهان بستن
widemouthed U دهان باز
toho U دهان ببر
spit U اب دهان خدو
spits U اب دهان خدو
palates U سقف دهان
scolded U ادم بد دهان
mouth-watering U دهان آب انداز
scold U ادم بد دهان
gymnostomous U برهنه دهان
cyclostomatous U دهان گرد
say a mouthful <idiom> U حرف دهان پر کن
let down U پایین انداختن انداختن
bad breath U بدبویی دهان [پزشکی]
Wellington U چکمه دهان گشاد
mush [British E] U دهان [اصطلاح روزمره]
To muzzle the people. U دهان مردم را بستن
muzzling U دهان بند دهنه
muzzles U دهان بند دهنه
drooled U اب از دهان تراوش شدن
drool U اب از دهان تراوش شدن
fullmouthed U دارای دهان کامل
to escape one's lips U از دهان کسی در رفتن
slobbers U اب دهان روان ساختن
spit U اب دهان پرتاب کردن
fondants U شیرینی ای که در دهان اب میشود
trap U دهان [اصطلاح روزمره]
halitosis U بدبویی دهان [پزشکی]
fetor oris U بدبویی دهان [پزشکی]
muzzled U دهان بند دهنه
yap [American E] U دهان [اصطلاح روزمره]
dry mouth syndrome U خشکی دهان [پزشکی]
xerostomia U خشکی دهان [پزشکی]
maw U دهان [اصطلاح روزمره]
drooling U اب از دهان تراوش شدن
ejaculating U از دهان بیرون پراندن
ejaculates U از دهان بیرون پراندن
drools U اب از دهان تراوش شدن
ejaculate U از دهان بیرون پراندن
dry mouth U خشکی دهان [پزشکی]
bazoo [American E] U دهان [اصطلاح روزمره]
chops U دهان [اصطلاح روزمره]
pie hole [American E] U دهان [اصطلاح روزمره]
fish fag U زن بدزبان یابد دهان
cake-hole [British E] U دهان [اصطلاح روزمره]
muzzle U دهان بند دهنه
jaws U دهان [اصطلاح روزمره]
ejaculated U از دهان بیرون پراندن
spits U اب دهان پرتاب کردن
mouthpart U زائده نزدیک دهان
gagging U دهان بند بستن
aboral U نقطه مقابل دهان
hagfish U مارماهی دهان گرد
gagged U دهان بند بستن
paralysis of the face U لغو یا کجی دهان
orinasal U از دهان و بینی درامده
swearer U ادم بد دهان وفحاش
gag U دهان بند بستن
mugging U ساده لوح دهان
gags U دهان بند بستن
screw up U غنچه کردن دهان
clump block U قرقره دهان گشاد
slobber U اب دهان روان ساختن
slobbered U اب دهان روان ساختن
trap U نیرنگ فریب دهان
sound off U مزه دهان کسیرافهمیدن
mug U ساده لوح دهان
stomatogastric U وابسته به دهان ومعده
mugged U ساده لوح دهان
fondant U شیرینی ای که در دهان اب میشود
toadfish U ماهی دهان گشاددریایی
he has a loose tongue U دهان لقی دارد
spiracular U شبیه سوراخ دهان
socket کام [سقف دهان]
slobbering U اب دهان روان ساختن
gob [British E] U دهان [اصطلاح روزمره]
squiggle U در دهان قرقره کردن
mugs U ساده لوح دهان
squiggles U در دهان قرقره کردن
cyclostomatous U وابسته به جانور دهان گرد
saliva test U ازمایش بزاق دهان اسب
cyclostome U جانور از راسته دهان گردان
he did not open his lips U دهان نگشود سخن نگفت
Hand, foot and mouth disease [HFMD] U بیماری دست، پا و دهان [پزشکی]
cyclostomate U وابسته به جانور دهان گرد
stomatitis U ورم مخاط دهان ولثه
aftertaste U اثر و طعم غذا در دهان
gape U نگاه خیره با دهان باز
To sound someone out . To feel someones pulse . U مزه دهان کسی را فهمیدن
gapes U نگاه خیره با دهان باز
gaping U نگاه خیره با دهان باز
a hand to mouth existence <idiom> U دست به دهان زندگی کردن
to gape U با خیره دهان باز کردن
living from hand to mouth <idiom> U دست به دهان زندگی کردن
hand to mouth reaction U واکنش دست به دهان بردن
aftertastes U اثر و طعم غذا در دهان
gaped U نگاه خیره با دهان باز
To do something the hard way . to do something in a roundabout way. U لقمه را از دور سر توی دهان گذاشتن
agape U مبهوت متعجب با دهان باز درشگفت
muffle U دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
slobbered U تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
It melts in the mouth U در دهان آب میشود(نرم و لذیذ است )
To be flabbergasted (bewildered). U انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
slobbering U تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
bits U میله فلزی داخل دهان اسب
muffles U دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
vibrissa U سبیل وموی اطراف دهان حیوان
canker sore U زخم وقرحه کوچک مخصوصادر دهان
slobbers U تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
muffling U دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
open hearth U کوره فولاد سازی دهان باز
bit U میله فلزی داخل دهان اسب
face hold U گرفتن غیرمجاز دهان و چشم و بینی
slobber U تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
Never look a gift horse in the mouth. <proverb> U دهان اسب پیشکشى را هرگز معاینه نکن .
To be a good conversationalist . U دهان گرمی داشتن ( خوش صحبت بودن )
granulose U ماده اصلی نشاسته که اب دهان انراشیرین میسازد
Recent search history Forum search
0دست را دورگردن کسی انداختن
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com